مدح و شهادت حضرت جواد الائمه علیهالسلام
ای آن که کرم ریزد، از دستِ کریم تو احـسان و کرم باشد، مسکـین حـریم تو هرکس که شود آگه، از لطف عمیـم تو دانـد تـو کـریـمـی و، آئیـن عـطـا داری هم روشنی ماهی، هم چشمۀ خورشیدی هـم قـبـلـۀ دلهـا و، هـم کـعـبـۀ امـیـدی هم مَحـرم راز حق، هم جلوۀ تـوحـیدی سرتا به قدم نـور و، ایـمان و وفا داری ای آن که فـروغ حـق، تابد ز جـمال تو انـدیـشه کجـا یـابـد، راهی به کـمـال تو قُـدسی نَـفَـسان خـوانـند، آیـات کـمال تو این شوکت و عزت از، الطاف خدا داری ای هـر دل آزاده، گـردیــده اســیـر تـو هرتشنه لبی سیراب، از خـیر کـثـیر تو در «جود» ندیـده کس، هـمتا و نظیر تو دریای خروشانی از جـود و سخا داری با گوهـر مهـر خود، بر ما تو بها دادی شام غـم یـاران را، انـوار و ضیا دادی بـا دیـدن نـابــیـنـا، او را تـو شـفـا دادی در هر نگه لطـفـت، اکـسـیر شـفا داری در حـجـرۀ دربـسـته، با سـیـنۀ تـفـدیده شام غم و غربت را، چون تو چه کسی دیده زهرا به تو نالـیده، قـاتل به تو گریـیـده جان و دل پر شوری، از درد و بلا داری ای سوخته چون شمع و، جان داده چو پروانه با لعل لب عطشان، در حجره و در خانه گر بعد شهادت هم، ماندی تو غـریـبانه میراث غم و غربت، از کربوبلا داری بنگر تو «وفایی» را، با این دل شیدایی وقتی که گـرفـتارم، من در شب تنهایی چـشمم به رهت باشد، تا بر سرِمن آیی چون لـطفِ فـراوانی بر اهلِ ولا داری |